دانشکده تغذیه و علوم غذایی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شیراز
تغذیه عوارض شناختی ناشی از دیابت نوع 1(قسمت دوم)
شدت نقایص شناختی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 تحت تأثیر سن شروع و مدت دیابت است. دادهها نشان دادهاند که بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 تا سن 30 تا 40 سالگی، از قبل دارای اختلالات شناختی در زمینههایی، مانند هوش عمومی (توانایی عمومی)، کارایی روانیحرکتی و انعطافپذیری شناختی خواهند بود.
تغییرات قابلتشخیص در حجم مغز و نمرات شناختی در طول زمان در کودکان مبتلا به دیابت نوع 1 زودرس که بهصورت طولی دنبال میشوند، باقی میماند. این تفاوتها با معیارهای هیپرگلیسمی مرتبط است. این دادههای طولی این فرضیه را تأیید میکنند که مغز هدف عوارض دیابت در کودکان خردسال است [16]. کاهش حجم کل قسمت خاکستری و سفید مغز بهویژه در نواحی گیجگاهی و آهیانه ـ پسسری در دیابت نوع 1 مشاهده شده است. تفاوتهای منطقهای مغز نیز با هیپوگلیسمی شدید، هموگلوبین گلیکوزیله بالاتر در طول عمر، طول مدت بیماری و شدت میکروآنژیوپاتی مرتبط است.
محققان دریافتند که هیپرگلیسمی بیشتر در طول عمر با کاهش حجم کل ماده خاکستری و سفید در لوب پسسری در گروه جوان مبتلا به دیابت نوع 1 (میانگین سنی 12/16 سال) مرتبط است.
اگرچه مطالعات قبلی در کودکان بزرگتر و بزرگسالان مبتلا به دیابت نوع 1 نشان داده است که اثرات قرار گرفتن در معرض هیپر و هیپوگلیسمی بر ساختار مغز بهطور گستردهای توزیع شده است، نواحی قشر پیشانی و آهیانه ـ پسسری آسیبپذیرتر به نظر میرسند، بهویژه در افراد با شروع زودرس بیماری. اینکه آیا این تغییرات را میتوان با کنترل دقیق دیابت معکوس کرد، نیاز به مطالعه بیشتر دارد.
این مطالعات نشان میدهند که دیابت نوع 1 در سنین پایین بهخصوص خردسالی به اختلال در رشد مغزی و درنتیجه بروز عوارض شناختی در این کودکان منجر میشود. در یک مطالعه دیگر بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 (سن 34 سال در بدو ورود) کاهش قابل توجهی در کارایی روانیحرکتی در مقایسه با افراد غیردیابتی بدون تفاوت در حافظه، یادگیری یا تکالیف حل مسئله در نقطه پیگیری 7 ساله نشان دادند. شدت اختلال عملکرد شناختی با وجود رتینوپاتی پرولیفراتیو و نوروپاتی اتونومیک مرتبط است.
در مقایسه با افراد سالم، بزرگسالان مبتلا به دیابت نوع 1 که دچار عوارض مزمن شده بودند، در کارهایی که نیاز به توجه پیوسته، تجزیهوتحلیل سریع جزئیات بصریفضایی و هماهنگی چشم داشتند، بهطور قابلتوجهی بدتر عمل کردند. علاوهبراین، هیچ تفاوتی در نتایج آزمایش، زمانی که بیماران دیابتی بدون عارضه با گروه کنترل مقایسه شدند، مشهود نبود.
تغییرات شناختی مرتبط با دیابت نهتنها در بزرگسالان، بلکه در کودکان و نوجوانان نیز مشاهده شده است. در یک مطالعه سراسری در سوئد، نمرات مدرسه کودکان مبتلا به دیابت در مقایسه با نوجوانان بدون دیابت بهطور قابلتوجهی کمتر بود.
کودکان مبتلا به دیابت 30 تا 50 درصد بیشتر در کلاسهای ریاضی، انگلیسی، سوئدی و تربیتبدنی مردود میشوند. این اثر با شروع زودتر دیابت آشکارتر بود این نتایج نشان میدهد بزرگسالانی که در دوران کودکی یا نوجوانی به دیابت نوع 1 مبتلا شدهاند،نتایج تست شناختی بدتری نسبت به گروه کنترل غیردیابتی داشتند.
کندی ذهن بهعنوان نقص شناختی اولیه مرتبط با دیابت نوع 1 در بیماران جوانتر و مسنتر در نظر گرفته شده است. بااینحال به نظر میرسد که یادگیری و حافظه، حتی در بیمارانی که سابقه طولانی کنترل قند خون ضعیفی دارند، تحت تأثیر قرار نمیگیرند. این بازنمایی از اختلال عملکرد شناختی میتواند تحت تأثیر چندین عامل و بیماریهای همراه دیگر قرار گرفته باشد.
تغذیه درمانی برای جلوگیری از عوارض شناختی ناشی از دیابت نوع 1
اختلال عملکرد شناختی دیابت ممکن است به همکاری متابولیک نامتعادل بین نورونها و آستروسیتها و همچنین اختلالات متابولیکی خاص ناحیه مغز نسبت داده شود؛ بااینحال، پاتوژنز زوال شناختی ناشی از دیابت نوع 1 هنوز تا درک کامل فاصله دارد.
پیروی از دستورالعملهای مخصوص دیابت برای درصد انرژی دریافتی روزانه از درشت مغذیها (یعنی کربوهیدراتها، پروتئینها و چربیها) و همچنین دریافت فیبر غذایی، بهویژه برای افراد مبتلا به دیابت نوع 1 برای ارتقای کنترل خوب گلیسمی محیط و جلوگیری از پیامدهای طولانیمدت شامل بیماریهای قلبیعروقی اهمیت دارد.
ظرفیت شناختی را میتوان تحت تأثیر اجزای رژیم غذایی قرار داد. به نظر میرسد غذاهایی با شاخص گلیسمی پایین موجب بهبود توجه، حافظه و ظرفیت عملکردی شوند، درحالیکه غذاهای غنی از قندهای ساده با مشکل در تمرکز و توجه همراه هستند.
مغز برای سنتز انتقالدهندههای عصبی بهویژه سروتونین و کاتکول آمینها نیاز به تأمین مداوم اسیدهای آمینه دارد. سطوح پایین سروتونین با کاهش یادگیری، استدلال و حافظه مرتبط هستند. کیفیت و نوع چربی رژیم غذایی نیز میتواند بر ظرفیت فکری و ذهنی تأثیر بگذارد.
مصرف زیاد چربیهای اشباعشده با زوال شناختی مرتبط است، درحالیکه مصرف اسیدهای چرب اشباعنشده چندگانه اثرات مفیدی در پیشگیری از آنها دارد. توصیه میشود از رژیمهای غذایی با نسبت کافی (5:1) اسیدهای چرب امگا 3 و 6 (رژیم غذایی مدیترانهای) استفاده شود، زیرا با ظرفیت حافظه بهتر و کاهش خطر زوال شناختی مرتبط است.
ویتامینهای B1، B6، B12، B9 و D، کولین، آهن و ید اثرات محافظتی عصبی دارند و عملکرد فکری را بهبود میبخشند. بهموازات آن، آنتیاکسیدانها همچون ویتامینهای C ،E ، A، روی، سلنیوم، لوتئین و زآگزانتین نقش بسیار مهمی در دفاع در برابر استرس اکسیداتیو مرتبط با زوال ذهنی و در بهبود شناخت دارند.
در حال حاضر رژیمهای غذایی سرشار از چربیهای اشباعشده و قندهای تصفیهشده و مصرف کم میوه، سبزیجات و آب وجود دارند که میتوانند بر توانایی شناختی تأثیر منفی بگذارند. تغذیه کافی برای بهینهسازی عملکرد مغز و جلوگیری از زوال شناختی ضروری است./ف.نوروزی فرد
«آرش دشتابی» دکترای تخصصی علوم تغذیه، دانشکده تغذیه و علوم غذایی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز
نظر دهید